خاطرات مشترک



بسم الله الرحمن الرحیم

 

قسمت معرفی این برنامه روی صفحه دیجیتال ثبت و ضبط میشه. اولا به نام خدا و ثانیا سلام بر شما. آقا بعد از سالها کش و قوس فراوان بالاخره مجوز این سری مجموعه رو مهر امضا کردیم که دیگه اینقدر عاصی نکنید مارو از بس پرسیدین خَرْضَجِّه چی شد خَرْضَجِّه چی نشد. مام از سر حوصله سیری و اضافات اعصاب این مجموعه رو درست نکردیم و نمیکنیم و نخواهیم کرد اصن. حسن ببین این چی نوشته تووش. اصن. الله اکبر لااله الا الله.

 

چار سه دو یک. حالا!

 

خَرْضَجِّه!
طنزی مطبوع که به حول قوه الهی هست و خواهد بود تا ابد ان شاالله. حالا بعضا بعضیا هستن یا پیدا میشن الکی میپرسن این یعنی که چی مثلا خَرْضَجِّه میخوای چی بگی حالا؟ در جواب اینها ما ابتدا زیر گازو کم میکنیم سپس به نشانه عاقل بودنمون یه جواب خاموشانه ای به این ابلهان میدیم که آره و این صوبتا و در نهایت به سکوتی 30 ثانیه ای بس مهیب و خوفناک به غاعله رضایت میدهیم که همانا سکوت نشان رضاست.

اما ختمت هواداران فعلی و آینده عرض کنیم که داخل این برنامه متنی قراره دل‌تنگیا و دل‌سنگیامون رو به فلفلی ترین شکل ممکن ابزار کنیم و از عمق وجود خَرْضَجِّه بزنیم که آقا این چه وضعشه مگه میشه مگه قرار نبود اونجوری و قرار بود اینجوری و قس علی هذا بشه که تهش نشه این.؟ ها؟ قرار بود یا قرار نبود؟ خب دوستان از اونور اشارت میکنن خودنگاه دارم که هنوز نه به داره نه به باره دلت نخواد همه رو توو قسمت اول بگی که ما هم ناچارا با سکوتی قابل حرفشون رو قبول میکنیم. چه کنیم دیگه دوستانن بالاخره.

خب میریم به بخش معرفی بخش ها. یعنی به عبارتی معرفی میکنیم آنچه بود و هست و خواهد بود را در برنامه خَرْضَجِّه.

1. بخش فیزیک سیالات(همان انرژی جنبشی و انرژی پتانسیل و حرکت)؛ در این بخش توضیح میدیم که چی شد حالمون این شد غمین شد چنین شد کمین شد کمونه کرد کنج عزلت -خیابونو مستقیم دست چپ کوچه اول در قهوه ای ته کوچه- بعدش تیکه تیکه شد ریخت یه جا جم شد جم شد، شد یه اینی که مییبینی وضع ما حالا بیا و درستش کن.

2. بخش بازی زیرپوستی(همان دستهای پشت پرده)؛ در این بخش ما اونچه را که هست رو کشف میکنیم. حالا نه که توهم کنید همه اونچه را که هست رو. نه! بلکه بخش هایی که زیرپوستی خودشو نشون میده و تقریبا یه مقدار ورم داره مشخص میشه کلا حالا من الان توو این شرایط چجوری درکتون بدم چطور میشه فیکو از اصلش فهمید؟ بذار یه چند قسمت بگذره خودتون میفهمید.

3. بخش رنگ و رو(همان آفتاب پرستیسم)؛ اینجا ما از روی اونچه که هست که در بالا کشفش کردیم میایم جوابو جای گذاری میکنیم توو بخش رنگ و رو که دقیق کدش درمیاد و حاصل نتیجه یه خفتی تووش هست که نگم برات در هر شرایط و حالت.

4. بخش پوست و مو(همان رنگ و رو)؛ اینجا تقریبا همون بالاییه به اضافه اول مشاوره و بعدش تحویل دم درب منزل رایگان.

5. بخش فشار خون مخاطب(همان میزان شدت و حدت شرح حال و فیدبک)؛ اینجا همون جاییه که گر میگیری از اوج خشم و تضاهر به خودسوزی میکنی اما ما با آبدوغ خیار حلش میکنیم سریع که پیچیده نشه.

6. بخش تبلیغات و موسیقی(همانا سخت و خشن)؛ در این بخش ما متن رو مینویسیم شما توو ذهنتون با ریتم مناسب پلی میکنین بعد وسطش تبلیغمونو میریم شما هم گوش میدید یعنی میرید گولشو میخورید مام به دو تیکه لقمه کوفتی مون میرسیم.

ضمنا بخش روایت هوای دل‌مون/تون هم داریم که به تدریج و در لحظه اعلام خواهیم کرد.

فعلا تا قسمت بعد!


بسم الله الرحمن الرحیم

 

۱. ابتدا

- سلام

+ سلام

- گاه گاهی که دلم از همه چیز تنگ میشود یادت بیش از حد معمول مرا به خودم یادآوری میکند. در دلم داد میکشم و در سرم همان صدا به گوش هایم برگردانده میشود. خسته میشوم از این همهمه درون خودم. مگر چقدر میتواند فکر از سر یک نفر بگذرد؟ سرریز اینهمه صدا و حرف و خنده و گریه و عصبانیت و ترس و بی عاری کجا میریزد خب؟ این حجم از داده های خمیری شکل -که به هزار رنگ و فرم میتوان در آورد- کجای سرم و قلبم جا میگیرد؟ تاریخ انقضا ندارند؟ تاریخ تولیدشان برای چه تاریخیست.؟! ای بابا. این همه یادم رفته.

 

۲. اواسط

- میخوانمت اما صدایم چرا به گوش هایت نمیرسد میپرسمت اما لب هایت چرا فقط نگاه میکنند؟
این حرفها مشوش است شاید نمیفهمی شاید نمیشنوی شاید جوابی نداری بدهی و اصلا نمیدانی چه باید گفت.
من دیوانه نیستم. هستم اما نه طوری که قرص بخورم و خیال کنم همه چیز درست و به موقع و  سر جایش است. نه. باور کن!
من فقط. روحم درد میکند بال هایم میسوزند چشمهایم خسته میشوند دستانم میلرزند پاهایم سست شده اند دیگر نای بلند شدن و راه رفتن ندارم دیگر حال نشستن و خواندن هم ندارم نه روی زمین نه روی صندلی دیگر تکیه دادن لذتی ندارد نه عمودی به دیوار نه افقی روی زمین دیگر تووی خواب مهم نیست به بازوی چپ خوابیده م یا به بازوی راست یا به صورت چون هیچکدام در خواب دیدنم تاثیری ندارد دیگر به خنده دارترین جوک های خنده گو ها خنده م نمی آید دیگر برای مرگ هیچکسی گریه م نمی ریزد دیگر برای هیچ خوشایند و ناخوشایندی دیوانه نمیشوم نه بشکن میزنم و نه میشکنم نمیدانم چرا اما با اینهمه درونم همچنان پر از سر و صداست. حرف میزنم میگویم میشنوم میپرسم جواب میدهم نگاه میکنم به آینه چشمهایم را خیره میشوم تعجب میکنم از خودم که چرا چطور اینطور شد؟ چرا نشد که جور دیگری باشد؟ چرا اینجور پیش میرود؟ چرا این تضاد ها دست بردار نیستند. تضاد من و خودم روحم و بال هایم و چشمهایم و دستانم و پاهایم

 

۳. انتها

- مینشینی روی صندلی روبه رویم نگاهم میکنی و چشمانت میخندد لب هایت نگاه میکنند قاب صورتت حک میشود در سرم در قلبم من نگاهت میکنم دلم درد دل میخواهد چشمانت را میخواهم به تسخیر خودم گوش هایت را میخواهم به صدای خودم سرت را و قلبت را هم میخواهم برای دانستن درد دل هایم. میگویم بیا این همه را که ندارم را مهیا کن. بیا و خوب کن این حالات وانفسا را. بیا و این زخم را به کبودی و درد خفیف تبدیل کن. بیا رنج هایم را بردار ببر.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

باران معشوقه ی من است! پروژه، مقالات و اخبار هنری پوشاک 75 شهرستان لنگرود tarfand4you CorelDRAW قیمت و ثبت نام در سایت و غربالگری کرونا فروشگاه پمپاژ شن و ماسه پُلن بیت نازل کرتین - نازل پرده آب - انواع آبنما